كمتر از دو دهه از مطرح شدن مفاهيم «مديريت و بازطراحي فرايندها» در دنيا ميگذرد و با وجود ورود زود هنگام آن به ايران ـ با ترجمه نخستين كتاب آقايان همر و چمپي- هنوز نميتوانيم تجربه شسته رفته و بارزي را در اين حوزه پيدا كنيم. براي اثبات اين موضوع ميتوان به حجم پروژههاي مشاوره مديريتي تعريف شده، تعداد كتابهاي ترجمه شده، تعداد كارشناسان متخصص و آگاه و ... اين حوزه در ايران، اشاره كرد.
مشكل كجاست؟ آيا نوع مباحث مطرح شده در اين بخش از علم مديريت، سنخيتي با مسايل و مشكلهاي سازمانهاي ايراني ندارد؟ و يا اين كه اين مفاهيم نيز همچون ساير موضوعهاي جديد طرح شده در آن سوي آبها بايد از فيلتر بوميسازي ما بگذرند و هنوز نگذشتهاند!؟ از نظر ما علت اصلي عدم پرداختن به اينگونه مفاهيم و ابزارها در سازمانهاي ايراني، عدم اهميت يك يا تمامي موارد زير در بيشتر كسبوكارهاي ما ميباشد.
-
«مشتري» به عنوان فردي انتخابكننده و آزاد
-
«رقابت» به عنوان يگانه مفهومي كه قادر است به عنوان يك محرك قوي، تلنگر لازم براي بهبود شرايط را به ما وارد كند.
-
و اهميت «تنوع» محصول و خدمت كه ما را به تجربه مسيرهاي ناشناخته جديد ترغيب ميكند.
از نظر ما تا زماني كه مشتريان ما حق انتخاب نداشته و مجبور باشند نيازهاي خود را با خريد محصول و خدمتي استاندارد از بازارهاي محدود دولتي و انحصاري برآورده سازند، مفاهيمي چون «مهندسي و بازطراحي فرايندها» محل چنداني از اِعراب نخواهند داشت.
جاي خوشبختي است كه يخ اين فضاي دلسردكننده در پارهاي از كسبوكارها چون صنايع غذايي، پوشاك، مخابراتي و اينترنتي و ... در حال آب شدن است و كفه ترازو به آرامي به طرف مشتري متوقع و زيادهخواه سنگينتر ميشود. مشاوران مديريت آريانا با چنين نگاهي به مديريت فرايند تلاش دارند با انجام پروژههاي زير به بهبود عملكرد سازمانها و حركت آنها به سوي تعالي و سرآمدي كمك كنند.